نام پدر: سيد محمد علي
محل تولد: دزفول
تاريخ تولد: 1345
سال ورود به دانشگاه: 1363
رشتة تحصيلي : معارف اسلامي و علوم سياسي
تاريخ و محل شهادت: 25/2/1367 سيد صادق
عليمات: بيت المقدس 6
توصيهها : به هر چيز مينگريم ، هدف آن را ببينم
مايل هستم لباس بسيجي يا پيشاني بند، چيزي يا اثري از آثار شجاعت اين چنين خانوادههايي و چنين رزمندگاني در خانههايشان موجود باشد تا هميشه اهل خانه بدانند که در محضر خدا هستند و در محضر پيامبر و ائمه معصومين عليهمالسلام و در محضر شهداي راه حق ميباشند تا با نظارة آنها از انجام دادن خلاف فرمان الهي شرم کنند و ديگران هم بدانند که در زمان ما صدر اسلام ديگري پيدا شده و امام حسين (عليهالسلام) اين شهيد مظلوم کربلا که زماني بي ياور بود، اکنون ياور دارد و اين آثار، آثار اين چنين افرادي است و يادآور آنچنان حماسههايي.
در موردمراسم بزرگداشت و در همه امور خيلي اصرار دارم که هميشه به اهداف توجه شود. به هر چيز مينگريم اصل آن را و هدف از آن را ببينيم. هر چيز را همان طور که هست ببينيم، نه آن طور که خود ميخواهيم. اما در مورد مراسم بزرگداشت: جدا ازمساله فاتحه خواني، در تجليل از افراد غلو نشود که هيچ تاثيري بر مقام اخروي او ندارد و کوتاهي نشود که پيام خون شهيد اگر نباشد، خون شهيد اثر خودش را نميگذارد. حد اعتدال رعايت شود و افراد ديگر بايد راه شهيد را ادامه دهند و اين با شعار دادن درست نميشود. ببينيد خصوصياتش چه بوده و چه هدفي را در زندگي دنبال ميکرده و در سخنانش روي چه چيزي تاکيد ميکرد.
...ديگر اينکه انسان در هر مقامي باشد، بايد به مقامات و درجات بالاتر نگاه کند نه به درجات پايينتر از خود، در مسايل معنوي اين گونه باشد و در مسايل مادي به درجات پايين تر نگاه کند نه به درجات بالاتر.
دستنوشتههاي شهيد : اول بايد از عبد بودن خود مطمئن شد
«کتاب فرهنگنامه اخلاق» را که مدتها به دنبالش ميگشتي، اکنون در لابه لاي خاکهاي سنگر مييابي. واژه اخلاص اکنون به صورت يک تصوير و يک عينيت در مقابل چشمانت مجسم ميشوند و «حق اليقين و علم اليقين» که تاکنون هم رديف بودند. ولي اينک به خوبي والايي حق اليقين بر علم اليقين تو آشکار ميشود.
اول بايد از عبد بودن خود مطمئن شد و بعد متاثر از عبوديت خدا هر تاثير غير الهي را از خود دور کرد.
«عاشق شهادت» تا «مدعي عشق به شهادت» فرسنگها اختلاف دارند. عاشق شهادت براي رسيدن به مطلوب خودش يکدم از تلاش باز نميايستد و آنقدر ميماند تا پاداش نيک اين ماندن را با يک قطره خون در وسط «نون» «پايان» زندگي يک عاشق به يادگار گذارد.