نام پدر: محمد صادق
محل تولد: لار
تاريخ تولد: 1343
سال ورود به دانشگاه 1361
رشته تحصيلي : معارف اسلامي و اقتصاد
تاريخ و محل مفقود الاثر شدن: 4/10/1365 جزيره ام الرصاص
عمليات: كربلاي 4
بخشي از زندگينامه: استعداد بسيار زيادي داشت
محمد حسين (سينا) همراه با دانش آموزان در كليه تظاهرات و برنامههاي مبارزه با رژيم فعاليت گسترده و چشمگير و قابل توجهي داشت. هوش و استعداد وي به حدي بود که کلاسهاي دوم و سوم دبيرستان در رشته رياضي- فيزيک را در يک سال به پايان رساند. وي ديپلم خود را با معدل بالا و با با عنوان دانشآموز ممتاز دريافت کرد. وي در مقابل پيشنهاد اطرافيان به ادامه تحصيل در رشتههاي فني و مهندسي، از آنها ميخواست تا براي قبولشدنش در دانشگاه امام صادق عليهالسلام دعا کنند. شهيد، خود نيز اهل دعا و نماز اول وقت بود. ادب و خشوع وي مورد تحسين همه بود و کمحرف و محجوب بود.
شهيد شرفزاده، به مدت 15 سال مفقودالاثر بود و پس از 15 سال انتظار جانكاه پدر و مادر، خانواده و همرزمان، پيكر مطهر اين كبوتر آسمان شهادت و غواص اقيانوس بيكران معرفت در خرداد 1380 به ميهن اسلامي بازگشت و بر دوش انبوه عاشقان تشييع و در گلزار شهداي شيراز به خاك سپرده شد.
قسمتي از دستنوشتهها: اي جانهاي زنده، خوشا به حالتان
و سرانجام آموزش به پايان رسيد. اما چه لحظه با شكوهي. مانند آن را در جايي نميتوان يافت. همه ميگريستند از چه رو؟ بايد از آنها پرسيد. ابتدا مسئول آموزش از همه حلاليت طلبيد و سپس يكي از برادران، از مربيان تشكر كرد. آنگاه مسئول آموزش گفت كه رسم بر اين است كه در انتهاي معانقه ميكنيم و از يكديگر عذر ميخواهيم و آن وقت بود كه گردنها به سوي هم خم شد و دستها بر پشتها گره خورد و گريههاي شوق يا حزن (خدا ميداند) آغاز گرديد. همه از كردههاي بد خود پشيمان و از اعمال نيكشان خوشحال، همديگر را ميبوسيدند و ميبوييدند. آنها در جانهاي يكديگر روح دين را استشمام ميكردند و در وجود يكديگر حلقه اخوت اسلامي را مييافتند. آن هنگام جانها يكي و دلها متحد شده بود. آنها از غم دوري هم ميگريستند و از ديدن زيباييهاي وجود انسان به وجد آمده بودند. گريه آنها شايد نه گريه شوق بود و نه گريه حزن. اشكشان اشك عشق بود؛ عشق به حق كه در جان تك تك آنها تجسم يافته بود. اين حالت كه انسان نه از دوري دوست و نه از نزديكي وي بلكه به خاطر دوستي دوست ميگريد و جز اين راهي براي نشان دادن عشق نيست.
آري، گريستن دليل عشق است و نشانه آن. گريستن رمز حيات انسان است كه در وجودش خون عشق جاري است و گريستن آب حياتي است كه در فقدان آن جان ميميرد و پژمرده ميگردد. اي جانهاي زنده خوشا به حالتان.